رهیافت 3
صوت آغازین
فرآیند آفرینش
* بحث خودشناسی و خداشناسی
بنابر، نقل تجربههای وافر و متفاوت توسط نیاکانمان در مورد روح الهی، و شرح این مقوله توسط دانشمندان علوم معنوی، چنین فرض میشود که پروردگار عالم به صورت اقیانوسی از عشق و رحمت که ذرههای بیشمار آن تمام خلقت و جهان را در خود فرا گرفته، در کیهانهای الهی گسترده بوده است. نقطهی تعالی و مکان فرماندهی و جایگاه کبریایی، دوازدهمین قلب جهانهای درونی بوده است. ذرهها یا روحها در اوج سعادت و کامیابی در امنیت کامل الهی پیوسته در امواج این اقیانوس عشق و رحمت در نشئه جاویدان به سر میبردند.
ولی این ذرات یا روحهای الهی فقط هشیاری الهی داشتند و از بودش خود هشیاری فردی نداشتند. (ذرات همگی با هم و با روح خدا یکی بودند).
حکمت پروردگار بر این قرار میگیرد و اراده میکند که ذرهها مستقل شوند و بینش فردی پیدا کنند پس با بازدمی عاشقانه، که با صوت آغازین همراه بوده است ذرهها در کیهانهای الهی رها میشوند. فرآیند آفرینش آگاه شدن ذره از بودش خویش است.
روح یا ذرهای که قبلاً در آگاهی الهی میزیسته الان علاوه بر آگاهی الهی، آگاهی شخصی پیدا میکند او مأموریت مییابد که با استفاده از آگاهی فردی و تجربههای زیستن در جهانهای مختلف و در کالبدهای مختلف راه برگشتن به خانه را، خودش پیدا کند.
پس فرآیند آفرینش ارادهی الهی برای رسیدن ذره به درک سعادت وجودی خویش از طریق تجربههای فردی در کالبدهای مختلف[1]و در جهانهای متفاوت با ارتعاشات ویژه میباشد.
در فرآیند آفرینش روح برای رسیدن به آگاهی الهی تجربههایی کسب می کند. قبلاً روح الهی بوده، حالا می خواهد آگاهانه روح الهی شود.
پس روحها قطره قطره از کالبد الهی خود میچکند و در فضاهای مختلف کیهانی قرار میگیرند حالا این قطره یا این ذره از روح الهی که مستقل شده است میخواهد خودش را تعریف کند. چگونه؟ اول باید شکل و هیأت به خودش بگیرد یعنی لباس بپوشد تا قابل رویت باشد. مثلاً روحهایی که یک نقطه یا یک چشم دارند در درون ذره، به صورت تخم مرغ یا جنین به نظر می آیند، درست مثل اینکه اولین مراحل شکلگیری کالبد خود را در رحم مادر می گذرانند، قرار است لباسی به شکل کالبد انسانی به تن کنند.
ذرههایی که نیازی به آگاهی شخصی ندارند و آگاهی الهی آنها را به صورت ذاتی[2] راهبری میکـند، به صـورت جمادات، نباتات و غیره لباس به تن میکنند. روحهایی که فرود آمده اند درون تودهی انرژی فرومی روند، مثل بادکنکی که اگر از یک طرف انگشت را فشار دهیم فرورفتگی ایجاد میکند و از طرف دیگر قلمبه شده بیرون میآید. ذره یا روح که اکنون سوار انرژی شده قرار است آگاهیها را به صورت تجربهی فردی کسب کنند.
ذره یا روح که الان دارای مرکبی از جنس نیرو شده است شروع به تاخت و تاز کرده و احتمالاً زمانهای بسیار زیادی در ارتعاشات بالاتر که با فهم و شعور فعلی مقایسه نمیشود ره میسپرده.
هر چه افکار و اندیشهها پراکندهتر، گردش روح در کائنات آزادانهتر، ولی هر چه افکار و اندیشه چگالی شده، ذره توانسته در زمان و مکان و کالبد ویژه مستقر شود. ساختار زمانی کرهی زمین که به بیش از پنج میلیارد سال میرسد در مقایسه با اقامت اولیهی موجود انسانی بر روی آن که فقط حدود سه میلیون سال است ثابت میکند که انسان اندیشهی زمینی نداشته چون اندیشه سوار بر امواج الکترومغناطیس که عمر او به پانزده میلیون سال میرسد، همسویی بیشتر با روایتی دارد که انسان را در خانهی اصلیاش در ارتعاشات بالاتر نمایش داده و شکلگیری ذات و اصل بصیرت انسان متغایر با احساسات و احوالات اندیشهی زمینی اوست و بدین جهت اغلب انسانها در زندگی زمینی به مطلوبیت کامل و ارضای روحانی غایی دست پیدا نمیکنند. چون مغایر با ذات و راهبردهای تفکر آسمانی آنها است. حس عمیقتری به نام حس ششم از خوشبختی قدیمی پنهان در نهانخانهی جان، گاهگداری جهشی کرده و او را متوجه وادی پنهان میکند ولی رمز گشایش آن در دست نیست هرگاه انسان، موفق به یافتن کلید گم شدهی بهشت پنهان، در یکی از اتاقهای جان شود پی به اسرار وجودی خویش خواهد برد.
تفکر هوشمندانه، نه دنبال وراجیهای ذهن رفتن یکی از راههای ارتباط با اندیشهی ازلی خویش است و ما را متوجه میکند که هیچ شیای بدون فکر اولیه، امکان وجود، نداشته است امواج فکری که در سراسر عالَمِ بود[3] گسترده، زیربنا و راهبرِ، امواج الکترومغناطیس و شکل دهندهی ماده[4]، هستند که الان لباس هویت به خود پوشاندهاند، تا خویش را معرفی و تعریف کنند.
تمرکز اندیشه، یا نیروی روحی ما که در یک مرحله از تعاریف برای وجود، زمان حال را به وجود آورده است معمولاً در فرکانسهایی که طول موج کوتاه تر و بسامد بیشـتری دارد شکل میگیرد و انرژی را متجمعتر کردهِ سازماندهی بیشتری برای بودش فیزیکی به آن میدهد. ذره یا همان انسان، در نتیجهی فشردگی و تمرکز فکر در یک زمان معین قرار گرفته و زمان حال را به وجود میآورد و همراه آن شکل و هیأت خاص خودش را به نمایش میگذارد (به صورت شکل فعلی و کنونی).
پس اینک اینجا حالا همین ذره همین من و تو، با فارغ شدن از اندیشهی دنیا، نه همیشه بلکه هنگام مراقبهی هدفمندانه می توانیم راه سرازیری آمده را سر بالا برویم و از این چگالی و فشردگی بیرون آمده و آزادانه در فضاها و ارتعاشات بالاتر پرواز کنیم و طعم شیرین سعادت اولیهی خود را مزمزه نماییم.
عدم توجه و تمرکز به جزئیات، موج ایجاد میکند و تجسد (ماده بودن) را از دسترس ذره خارج میکند یعنی ما را از قفس تن رها میکند لازمهی مشاهده و درک جهانهای بالا همین است و به خاطر آن ما در مدیتیشن سعی میکنیم با رهایی از ذهن تیزبین و فضول در امورات دنیوی، حالت اینرسی[5] ذره را تغییر داده و با ارتباط گرفتن و وارد کردن آن به جهانها و ارتعاشات متغیر وارد عوالم گذشته یا آینده شویم. (یعنی همراه موجی که از عدم آویختگی به تصویرهای ذهنی و دنیوی ایجاد میشود به جاهای ناشناختهی فعلی (مکان آشنای قدیمی) سفر کنیم چون عدم تفکر موج ایجاد میکند و ما سوار بر موج راهی سفر به دیار وارستگان میشویم.
در این سفر، خطر راه زیاد است باید مواظب باشیم که بیراهه نرویم و نیز باید هشیار باشیم که خود را در ارتعاشات پایینتر به وسیلهی افکار پست قرار ندهیم، چون به محض یک لحظه درک وجود فعلی و درک بودن در زمان و وضعیت موجود، از ارتعاشات بالا رانده میشویم[6]و ارتباطات اسراری و معنوی قطع میشود. این جریانهای فکری و ارتباطات معنوی با آهنگ و ریتم خاصی ارتعاش ایجاد میکنـند موقـع ارتـباط با روح جهان، باید ریتم ارتعاشات خودمان را با ریتم ارتعاشات روح شیء یا کسی که میخواهیم ارتباط برقرار کنیم هماهنگ و همسو نگه داریم (در رهیافت 9 ارتباط با روح جهان با زبان اولیه و بسیار ساده در همین کتاب توضیح داده شده است) چون این جریانهای فکری در دریای عظیم مغناطیسی یا همان حجابها و پوششهای بسیار عظیم کـه بـه صورت حقیقی، مشخص و معین هستند از جنس اثیر میباشند مثل پدیدههای مادی فعلی که قبل از این که شکلی از بودن و هیأت مادی به خود بگیرند از جنس اثیر بودهاند مثل ذکر پس ما هم هنگامی که از کالبد فیزیک خارج میشویم باید بتوانیم به اندیشهی خودمان پوششی از کالبد اثیر بدهیم آنگاه موفق به ارتباط خواهیم شد و این میسر نمیشود جز با کوشش مداوم و خستگی ناپذیر و گسستن از هر چیزی که غیر الهی است و پیوستن به جریان الهی.
رقیقترین و لطیفترین انرژی از قلب هر ذره یا موج، محرک و رانش اصلی را ایجاد میکند پس باید به لطیفترین لایههای وجودی خویش رجوع کنیم تا به لطیفترین لایههای پدیدهها بتوانیم رسوخ کنیم. شیوههای بسیاری برای پراکنده ساختن افکار و عدم تمرکز آن به جهان مادی تا حالا ثبت شده که قابل قبولترین آنها راه پیغمبران الهی و قدیسین و ارتباط اسراری عارفان و دانشمندان علوم معنوی است که حالا به وسیلهی متعادل ساختن چاکراها به ویژه چاکرای هفتم تقویت شده و ارتباط الهی میسر میشود و الان نیز از راه صحیح و الهی امکانپذیر است. و زیر سئوالترین آنها روشهای استفاده از مواد مخدر و یا مراکزی مثل پگاه طلایی[7] در انگلستان است. جهان ما، مملو از مادهی نامریی است که هنوز با علم فعلی کشف نشده است هر کدام از ما میتوانیم یک داوطلب بر کشف این پدیدهها باشیم.
البته باید بدانیم کشف و مشاهدهی پدیدهها به معنی به وجود آوردن آنها و یا امتیاز خاصی برای شخص نیست. حدود بیست سال است که کشف فضای بین ستارهها و سیارات، فضاهایی مملو از امواج و علایم رادیویی و پرتوهای ایکس و غبار کیهانی و میدانهای مغناطیسی و الکتریکی و غیره و غیره، دریچهای طلایی ولی مهآلود را بر روی انسان بهتزده و کنجکاو معاصر گشوده است. امروزه صحبت از مادهی سیاه، مادهی شبحی یا سایهی مرموزی، افکار جویندگان را به سوی خود میکشاند. اینها پدیدههایی هستند که روشنبینان از گذشتههای دور تاکنون از راه مکاشفه و الهامات غیبی درک و شهود کردهاند و عارفین هر کدام اسرار را به نوعی تجربه کردهاند ولی مانند مثال معروف مولانا، که لمس اجزای مختلف بدن فیل در تاریکی توسط اشخاص مختلف بوده، که لمسکنندگان هر کدام تعبیری خاص از هر یک از اجزای بدن فیل داشتند با توجه به این مثال لایههای مختلف آگاهی یا اَبَر ریسمانها نیز به قدری گسترده و لایتناهی هستند که اغلب در تجربههای حسی افراد، چهرههای گوناگون از عوالم بیشمار عالمهای هستی به نمایش گذاشته میشود ولی تمام مشاهده گران معنوی از زمانهای دیرین تاکنون در دریافتها به یک حقیقت غایی رسیده و در نهایت پی به وحدت کیهانهای الهی بردهاند.
من واقعاً متأسفم برای اشخاصی که به پوچی میرسند و در افسردگی فرو میروند. در پیرامون ما هیچ خلأیی که به معنای پوچی باشد وجود ندارد.
ما هیچ میبینیم ولی هیچ متضاد با پوچی است ما در اقیانوسی از امواج مغناطیسی زندگی میکنیم و در بیکرانههایی از اندیشه و شعور هستی[8] و افکار و اندیشههای فردی[9] که قبل از شکل گرفتن به صورت اثیر بودند به سـر مـیبـریم. (در فرهـنـگ ایرانی بـدن اثیری به حور قلیا معروف است و در اصطلاح عام به شخصی که زیبا روی باشد میگویند فلانی مثل حوری قیلمان[10] است.)
پس لازم نیست بعد از متلاشی شدن بدن فیزیک (مرگ)، به این ارتباطات برسیم حالا هم میتوانیم از بدن اثیر استفاده کرده و در بیکرانههای اثیر، روح نوردی کنیم. زیرا قبلاً نیز این کاره بودهایم و کار آزموده هستیم.
اکنون فیزیکدانان خصوصاً در مکانیک کوانتوم ذرهی تابنده را به صورت یک بسته انرژی یا یک موج نشان میدهند که دارای ساختار ریاضی است و به آن تابع موج میگویند و با نماد ریاضی )ψ F(نشان میدهند. این تودهی انرژی (بستهی انرژی) اندیشهی فردی دارد به احتمال قوی زمانهای بسیاری زیادی طول میکشد که از کالبدی که فقط در ارتعاشات بالاتر قابل ادراک بوده است، از طریق اندیشهی انسان به کالبد فیزیک دست پیدا کند.
ما با یک حرکت چرخشی هدفمند و هشیارانه میتوانیم هنگام زندگی کردن در کالبد فیزیک از قید و بندهای آن رها شده و کل بودشمان و کل رهیافتمان به زندگی را مشاهده، سپس بازسازی کنیم و جهت خلق تهیتی بارور در جهان درونیمان اندیشهای نو بنیاد کنیم.
چیزی قدرتمند، چیزی معجزهآسا... شیوهای که بتواند اسرار هستی را آشکار سازد.
با تقسیم توجه میتوانیم مجرایی برای شروع داشته باشیم. یعنی هشیاری خود را به نوعی تثبیت کنیم که بتوانیم همزمان چند رویداد را با هم مشاهده کنیم.
(زندگی مشاهده نشده ارزش زیستن ندارد (سقراط)).
زیرنویس :
1. در انسان فعلی بدن فیزیکی و اثیری تجسد شده ولی بقیه کالبدها یا اجساد او به صورت جنینی باقی است تا روزی که انسان به تکامل آگاهی برسد در او شکوفا و متجسد خواهد شد.
2. حرکت در ذرات ابتدایی به صورت ذاتی است.
3. عالم هستی
4. کلی از نیروی فکری
5 .تمایل در حالت فعلی بودن
6. زیرا بلافاصله ذره (ما)، (آگاهی الهی) در حالت بود و آگاهی فردی، که فضا و زمان خاص دارد، قرار میگیرد.
7. یک معبد جادوگری است که شاگردان خود را در علوم اسراری انواع احضارها و ادراکات، فوق حسی فرافکنیها و دستیابی به نیروهای مافوق طبیعی تربیت میکند، که بعضی از اعضای آن مانند (آلسترکرولی) به جانور معروف است و از این نیروها برای اهداف غیر الهی استفاده میکند.
8. آگاهی الهی روح.
9. انسان علاوه بر آگاهی الهی که در ضمیر نهان پنهان است صاحب آگاهی فردی هم هست.
10. اصطلاحی در زبان ترکی.
کتاب سایت اندیشه های آسمانی نویسنده :عزیزه پورحسن طالاری
ترجمه :رویا مجیدی